زندگی مشترک
در هفته گذشته گفتیم که وقتی شخصی تهدیدی را ادراک می کند مجموعه ای از تغییرات فیزیولوژیک، حرکتی و ارزیابی های فکری به طور سلسله وار فعال می شود و به درون فرد مخابره می شود. مثلا در پاسخ به خطر، واکنش وحشت زده شدن و عکس العمل های حرکتی مانند جنگ، گریز و میخکوب شدن فعال میشوند. در پاسخ به احساس فقدان، خطر، تحقیر یا گیر افتادن مجموعه ای از هیجانات و حرکات به شکل سوگواری، فرار، کناره گیری و دفاع فعال می شوند.
محققان شش تا نه هیجان اصلی شامل خشم، غم، ترس، نفرت، تعجب، علاقه، خوشی را معرفی میکنند. البته به تازگی عشق به عنوان پیچیده ترین هیجان انسانی معرفی شده است. به هر حال این مجموعه کوچک از هیجانات نیروی محرکه اصلی است که انسان را به حرکت در می آورد و موجب بروز پاسخهای اتوماتیک می شوند. این که در چه فاصله زمانی این پاسخ ها بروز می کنند، شدت آنها چقدر است و چه مدت زمانی طول می کشد تا آرام بگیرند بستگی به سطح هیجانات در ذهن هیجانی و میزان تاثیرگذاری ذهن عقلانی بر این هیجانات دارد.
انسانها در شرایط معمولی می توانند خشم یا رنجش خود را تنظیم کنند یا احساس گرسنگی و خستگی را نادیده بگیرند حتی وقتی که فرایندهای فیزیولوژیک مرتبط با این حالتها مانند افزایش فشار خون، ترشح بزاق و انقباض ماهیچه های شکم همچنان ادامه دارند. سطوح عالی مغز که منطق و عقلانیت افراد را هدایت می کنند می توانند اعمال سطوح پایین تر و هیجانات را قطع یا هدایت کنند، بر آنها برتری جویند یا در فرایندهای احساسی، حرکتی و حسی مداخله کنند که غالبا هم این کار را می کنند و توجه فرد را معطوف هدفی که در دل این برانگیختگی ها است، می کنند.
تحقیقات نشان داده است که احساساتی مانند صمیمیت و همدلی همانند آگاهی، ارزیابی مجدد و معنابخشی می توانند برانگیختگی های ذهن هیجانی را آرام و تعدیل کنند. تجربه دوری کردن و اجتناب که زاده بخش هیجانی مغز هستند می توانند از طریق فعال شدن بخشهای دیگر مغز و فرایندهای جایگزین که منجر به گرایشات و احساسات مثبت می شوند، اصلاح گردند. بنابراین یکی از بهترین روش ها برای تغییر و تبدیل حالتهای هیجانی، تولید هیجانها و احساسات دیگر است.
دکتر امینزاده
متخصص زوج درمانی، پیش از ازدواج و مشکلات فردی
زن، مرد، ازدواج
زندگی مشترک
با توجه به بحث هفته گذشته می توان گفت که زوجین می توانند احساست منفی و دردناک خود را به کمک درمانگر التیام بخشند و به احساسات جدید دست یابند. یک ارتباط همدلانه و آرام بخش به زوجین کمک می کند اضطراب های خود را تنظیم نموده و احساس اطمینان، امنیت، اعتبار و ارزشمندی کنند.
تجارب هیجانی اصلاحی کمک می کند انتظارات بیماریزای ناشی از تجارب هیجانی و ارتباطی ناسازگار در رابطه زوجین به توشه ای از تجارب سازگار جدید تبدیل شوند. علاوه بر این تمرکز بر خود (به جای تمرکز بر همسر و تلاش برای اصلاح او) به زوجین کمک می کند تنظیم و منطقی سازی هیجان های خود را تمرین کنند و یاد بگیرند برای تغییر حالتهای خود بتوانند به هیجانهای جایگزین دسترسی پیدا کنند.
به این ترتیب خشم در یک همسر می تواند با تمرکز روی احساس شفقت و عشق تغییر شکل دهد، یا فرد می تواند خشم خود را با دسترسی به غم متحول سازد، ترس می تواند با دسترسی به خشم تغییر یابد و شرم می تواند با دسترسی به خشم، غم یا غرور تغییر کند.
با ایجاد شبکه های جدید عصبی که قبلا وجود نداشتند سطوح جدیدی از پیوندهای عصبی در مغز بوجود می آیند. این پیوندهای جدید به سه طریق صورت می گیرد: تشکیل سلولهای جدید مغزی، گسترش سیستمهای عصبی موجود و ایجاد تغییر در پیوندهای عصبی موجود. کسب تجارب هیجانی جدید همان چیزی است که سطوح جدیدی از پیوندهای عصبی را به ارمغان می آورد.
مشکلات هیجانی افراد از آنجا ناشی می شوند که بخش هایی از مغز به درستی با هم در ارتباط نیستند. غالبا زوجها زمانی که آرام هستند تایید می کنند که برخی از عکس العمل های ناسازگارانه آنها باید تغییر کند اما به محض این که ناراحت می شوند گویی نظام سازماندهی دیگری فرمان را به دست می گیرد و پاسخهای هیجانی را به سرعت شدت می بخشد.
دستیابی به تجارب هیجانی جدید تنها زمانی امکان پذیر است که پاسخهای قدیمی کاملا و دقیقا به کمک درمانگر در جلسه درمانی تجربه و شناخته شوند. به مرور زمان زوجین یاد می گیرند از یک حالت هیجانی به حالت هیجانی دیگر گذار کنند و به مرور زمان یک پاسخ هیجانی به پاسخ دیگری تبدیل و اصلاح گردد.
دکتر امینزاده
متخصص زوج درمانی، پیش از ازدواج و مشکلات فردی ٢٢٢٦٠٠٦٧ ٢٢٢٦٠٠٦٨